همین چهار شنبه سوریه.مراقب خودتون باشید.سعی کنیم امسال صحنه دلخراشی پیش نیاد :)))
نامه دانش اموز به س جان حخخخخخ نمیدونم چرا اینهارو جمع میکنه:/
من یه عالمه خندیدم خخخخخ
دارم کوله بارمو برای بهار اماده میکنم.کوله باری از ارزو ها ،برنامه ها ،هدف های جدید ،پیش رفت خوب بودن و مهربون بودن. کوله بار گذشته ام را بستم.تمام بدی هایش را جمع کردم توی چمدان و بستم.من توی فرودگاه اخر سال با دو چمدان منتظرم.منتظر اینده ای که قراره به دست من و تو ساخته بشه.برمیگیرم و از پشت شیشه به تمام این یک سال گذشته دست تکان میدهم.در عمق نگاهش
خاطرات میگذرت.اشنایی های جدید دلهره هایی جدید درس های جدید دوست های جدید حرف های جدید و...اما حالا همه یشان خاک گرفته اند.خانه تکانیشان که کردم همیشان نو میشوند.سالی که گذشت با لذت تمام اخرین هایم را کردم.اخرین بار سفر دو نفره گذروندم.اخرین بار شهر بازی بچگانه ترین کار هارو کردم.اخرین قدم هایم را زدم.اخرین حال ها اخرین دیوانگی هایم.حال این سال نیست که نو میشود.بلکه من.منم که برای بزرگ شدن اماده هم.این سالی است که تمام کودکی را تنها همان 97جا گذاشته ام.میخواهم پلی را بسازم.پلی که مسیر تمام زندگی ام را عوض میکند.پلی به اسم کنکور که حسابی قراره یک سال درگیرش بشم.اخرین لبخند و با یک قطره اشک به سالی که گذشت میکنم و میروم.میروم تا زندگی را بسازم.این اخرین حرف های من قبل از بزرگ شدن دختر کوچولو.یا به قول یک همبازی.اخرین حرف های من قبل از بزرگ شدن منامنای دایی خخخخخ
تمام وبلاگ هایی که دنبال میشن قطع دنبال میخورن.غیر از افرادی که وبلاگ دنبال میکنن:))
مرسی از همه
من شنبه و یک شنبه بچه های دهم مدرسمون کلاس امادگی داشتن و یازدهم و دوازدهم تعطیل بودیم.منم از این فرصت استفاده کردم و رفتم مدرسه س جان.قول داده بودم برای مدرسشون مجسمه خوک با خمیر گل سازی درست کنم و این دورپز اونجا بودم.روز شنبه معلم پیش دبستانی ها دیر کرده بود و من به عنوان خاله ملینا رفتم سر کلاسشون.توی کلاس دوازده تفره فقط دو نفر پسر بودن.ماهان خوشگل قلقلی و میکائیل شیطووون.وقتی خالشون اومد منم رفتم کلاس س جان و به درست کردن مجسمه مشغول شدیم.زنگ تفریح س جان پرسید خاله بودن چطوره.منم گفتم خیلی سخت و واقعا اعصابی فولاذی میخواد.گفتم میکائیل خیلی اذیت میکرد که س جان پرید وسط حرفم و گفت دخترای کلاس اول رو میکائیل کراش دارن.خخخخخخ بعد من تا دو ماه پیش که معنی کراش از یکی از بیانی ها پرسیدم.:/اخههههههه دختر هفت ساله -_-ای خداااااا منو پیاز کن
امروز خونه بابابزرگم بودم.سر سفره ناهار من بودم مامان بزرگ و س جان.بابا بزرگ اومد خونه.دیدیم یه صدای زنگ از دم در داره میاد.اومده تو اشپز خونه میگه من این گوشیو پیدا کردم و گوشیه داشت زنگ میخورد.از این لمسی ها بود و بابابزرگم بلد نبود باهاش کار کته.هیچی من وصل کردم از دستم کشید خودش جواب داد.بعد بابابزرگ گیر داده با کی کار داری؟خخخخ خب هرکی اخه مگه گوشی ما هست.بعد اون اقا هم میگه با.........بابابزرگم میگه اشتباه گرفتی خخخخخ با س جان از تو اشپز خونه بال بال میزدیم مگه تو.... میشناسی که میگی اشتباه گرفتی.هیچی بعد ادرس داده قطع کرد.چند ثانیه بعد یکی دیگه زنگ زد سیو شده بود ارش پسر خاله.بعد با س میگیم بزار همون شماره قبلی زنگ زد جواب میدیم.بابابزرگم میگه وصلش کن ببینم میه خخخخخخ اخه هر کی بعد یک ساعت گیر داده گوشیتو کجا گم کردی.خلاصه امروز اینقدر پشت سر بابابزرگم دویدم تا بگم به ملت گیر نده که تو کل عمرم این حرکتو نزدم خخخخخخخخ خلاصه اینم گوشی پیدا شده و ارش پسر خاله
یه لبخند گذشته
یه نگاه به اینده
بعدش پرواز کنی به اغوش اینده
و
ابدیت رو ملاقات کنید:)
خوبید؟بی فعالیتیم توجیح نمیکنم.برای تنبلیه