۶۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

صدقه دادن و...(نمیدونم والا)

سلام دوستان فردا سیزده صفر نحس ترین روز سال خواهشا صدقه بدید و خیراتی بدید  چون سرنوشت هر کسی فردا رقم میخوره انشالله هر چی بلا وقضا از همه دور بشه قدیمها همه میرفتن پشت بومها که فردا اطلاع بدن که همه صدقه بدن ما خبر دادیم انشالله فردا به خیر وخوشی تموم بشه

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

    حافظه پاک

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۲۷ ]
    • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

    مرور کردن اشتباه

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    در روز بیش از100بار تکرار میکنم که دیگه دوستم نداره

    بیش از1000بارتکرار میکنم که فراموشش کردم 

    اما اخرش چی…

    به فکرش میخوابم،با فکر کسی که ارزش فکر کردن نداره

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

    ببخشید (از بازدید کننده های پست قبل)

    نظرات بعد جواب میدم 

    ببخشید حالم خرابه سعی میکنم خوب شم که انگار فعلا غیر ممکنه 

    مغذرت از همه کسایی که توی پست قبل نظر گذاشتند

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • شنبه ۲۸ مهر ۹۷

    بهش میگید یا نمیگید!؟

    سلام روز بخیر 

    اگر شما از یک نفر خوشتون بیاد نتونید بهش بگید چیکار میکنید 

    بزارید اول یه توضیح بدم 

    من کنار این شر و شیطنت ها و ناراحتی هام که خیلی ها ندیدن ادمی هستم که خوب مشورت میدم (تعریف از خود نباشه خخخخخ)"طبق رفتار بعضی از اطرافیان میگم"

    اونروز یکی وسط یه ماجرا که میحرفیدیم برگشت گفت اگر از یکی خوشت بیاد چیکار میکنی؟

    جدی هنگ کردم 

    واقعا چیکار میکردم 

    گفتم بی تجربه بی تجربه که نیستم ولی اونی که دوستش داشتم زود تر از خودم گفت(البته به دروغ) ولی در کل از کسی خوشم نمیاد و این حرفا که بفهمونم بهش داره اشتباه میکنه 

    بعد میگه جوابم این نبود 

    میگم خب سعی میکنم رفتار اون بسنجم و بعد تصمیم بگیرم که طبق توضیحات دوست جان به این نتیجه رسیدیم پسره یا کلابا دختر مشکل داره یا رلش با بقیه مشکل داره 

    گفتم اگر قرار باشه بره میگم و این فرصت از دست نمیدم 

    گفت حالا حالا ها هست 

    گفتم بهش نگو 

    اونکه جایی نمیره تو هم که هستی نه کاری کن که به چشم بیاد "مثل لج بازی و بی محلی و…"نه بی تفاوت باش"نگاش نکنی و جواب حرف هاش و ندی و…"

    اما هنوز خودم از چیزی که گفتم مطمئن نیستم 

    اخه روحیاتمون یک دنیا فرق داره 

    چیکارش کنم 

    پر پر شد طفلک:|

  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • جمعه ۲۷ مهر ۹۷

    از اون پست هام ^_~

    یه روز خیلی بد پشت سر گذاشتم 

    ولی هنوز زندم 

    :)

    چقدر جای عجیبی زندگی میکنیم 

    از دیروز گرفته و امروز 



    خندیدن نفس کشیدن 

    گاهی چقدر راحته 

    اما گاهی هر نفسی که میکشی عذاب اور میشه

    نگاه میکنی به ساعت و ثانیه ها سال های سختی رو برات رقم میزنه 

    گاهی اونقدر بی حواس به ساعتی که سال ها رو بی ارزش در چند ثانیه تصور میکنی 

    اگر یه روز تونستی بدون اینکه چیزی ذهنتو درگیر کنه زندگی کنی 

    مطمئن باش یا زندگی نمیکنی 

    یا زنده نیستی 

    حال روز های همه خرابه 

    منم به مدل خودم 

    اینکه تازگیا یکم مثبت فکر میکنم و مینویسم 

    شاید تنها دلیلش نگاه کردن به ثانیه ها ی ساعته که سعی بر گذروندنش دارم.

    اینکه اگر بتونیم زندگیمون به عقب برگردونیم شاید هممون بخوایم اینکارو کنیم تا لحظه های شاد دوباره تکرار بشه 

    اما 

    من 

    نمیخوام.لحظه های بد نوجوانی دوباره زندگی کنم.کودکیم خوب بود اما بعدش باید از گذر زمانی رد بشم که نمیخوام تکرار بشه 

    پس 

    باور کنید گذشته با خوبی هاش خوبه اما نه ما میتونیم بدی هاشو حذف کنیم نه بدی هاش اونقدر قدرت داره که مارو از بین ببره 

    اما اینده رو میتونی بسازی و از بین ببری 

    پس گذشته رو فراموش نکن 

    فقط بهش فکر نکن و اینده رو بساز 

    :) 

    بازم از این ها بنویسم؟؟

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • پنجشنبه ۲۶ مهر ۹۷

    یکم بنویسم از کافه

    خب یه روز نوشت برم بگم چی شد 

    نگم میمیرم 

    اوففف 

    خب اخه ادم اینقدر بچه که با رفیقش بیاد؟!:/

    اوفففف بیست دقیقه بیش تر نموندم و تا خونه رسوندم.در اصل باید دنبالم هم میومد اما گفت میخواد با دوستش بره که رفیقش تست صدا بده با اون صدا خروسیش خخخ به هر حال گفتم به پدر که میخوام کیو ببینم ولی کل ماجرا رو یه چیز دیگه گفتم.اما حداقل به س جان(عمه جان)کل ماجرا رو گفتم.چون باید میدونست برا همین اون تا اونجا رسوندم^_^

    هیچی خلاصه بگم 

    سر درد گرفتم.

    هوا هم برگشت تاریک بود دیگه توی ماشین شایع گوشیدیم 

    از خراب کاری هاش گفت و دست اخر من مقصر شدم 

    عجیبه نه؟!

    یکی دیگه میره هر غلطی میکنه بعد میگه خودت خواستی 

    خخخخخخخ ای خدا 

    تازه از قدیم گفتن شاهدت کیه میگن دمم 

    رفیقشم تایید میکرد 

    به هر حال هنوز اونقدر ها جلوش کم نیاوردم که نتونم جوابشو بدم.

    خیلی بحث نکردم و دست اخر زدم ترکوندمش 

    اها اون پسر مو فرفری که جاشو عوض کرد اومد تو زاویه دیدم دوست دخترش که اومد بعد دو دقیقه صندلیشون عوض کردن 

    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ تا حالا  تو کف دخترم چقدر بد پسر و زد ترکوند 

    اوفففف بالاخره تموم شد 

    به نظرتون واقعیت امروز به بابام بگم یا نمیخواد؟

    اخه میدونست کیو میبینم 

    از اون طرف هم مشکل حل کردم 

    یعنی بگم یا نمیخواد ذهنشو درگیر کنم؟

    دلم میاد توی پست ماجرا رو دقیق بگم ولی درست نبود.اخه بیش تر زندگی شخصی بقیه بود و گفتنش درست نبود 

    مگه نه؟

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • چهارشنبه ۲۵ مهر ۹۷

    کافه نوشت

    ضربان قلب بالا 
    استرس شدید 
    اونقدر نگران بودم که بیست دقیقه زود تر زدم بیرون و کلی زود تر رسیدم 
    حالا پیام داده توی ترافیکم-_-
    اوففف 
    چقدر زود هوا داره تاریک میشه:(
    توی کافه تنها نشتم :'(
    اون پسر مو فرفری هم دقیقا اومد در زاویه دیدم نشست خخخخخ 
    ای خدا 
    فردا امتحان ادبیات دارم 
    اگر وقت کردم میگم اومد چیکار و چی شد 
    فعلا
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • چهارشنبه ۲۵ مهر ۹۷

    مرسی بابت…

    مرسی بابت نظر توی پست قبل 

    فقط سه نفر؟!؟!؟

    هیعیی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سه شنبه ۲۴ مهر ۹۷

    دوستان یه لحظه لطفا

    بچه ها شخصیت منو بگید لطفا 

    من چطوریم؟

    از دید شخصی خودتون 

    حتما بگید خیلی برام مهمه 

    میخوام بفهمم چقدر از دید اطرافیانم با اون چیزی که میگن فرق دارم 

    اصلا اصلا ناراحت نمیشم 

    ناشناس هم بازه 

    خصوصی هم فعال 

    بگید خواهشا 

    اگر هم سوالی بود بپرسید تا جواب بدم و شخصیتمو بگید 

    حتماااااا نظر بزاریدا 

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • سه شنبه ۲۴ مهر ۹۷
    من محالم تو به ممکن شدنم فکر مکن
    پیوندهای روزانه