یک ساعت نوشتم بعد موقع اپلود عکس رف شد.:/بیخی
به انگیزه درس خوندن از طرف یکی دیگه رو نیاز دارم-_-هوفففف
حس زود گذره جدیش نگیرید
اینقدرررررر بدم میاد درباره من هاتون نمینویسید یا خالیه
خو پرش کن دیه
نمیگی شاید یکی از سر بیکاری بخونه
خارج از این پست.من کلا نوی جواب نظر ها و بقیه پست ها.یکم لهجه شیرازی نمیام؟تازگیا البته خودم این حس دارم که با لهجه مینویسم و اینو دوست ندارم.مخصوصا تو فضای وب
امتحان حسابان امروز فراتر از عالی بود
فکر کنید حسابااااااااان بشم بالای نوزده:/
به امید بیست از سر جلسه بلند شدم اما حالا تو خونه حساب کردم از بی دقتی هفتاد و پنج صدم یا یک نمره غلط دارم ^-^
پیش به سوی امتحان بعدی
پیشانی ام چسبیدن به سینه ات را میخواهدو...
اشک هایم خیس کردن پیراهنت را...
عجب بغض پر توقعی دارم من.
این یه پست قدیمیه برای سال 1396 که هفت دی ماه پست کرده بودم.اون موقع مخاطب داشت.اینارو گفتم نصیحت نکنید خخخخ
به نظرتون من اگه سوال هارو رو تخته بنویسم و حل کنم و تمرین کنم.پاس میشم؟
مثلا این مدلی
میدونم میدونم ازم نا امید شدید
ولی امیدتو از دست نده
من خوب میشم خخخخخخخخخخ