خب 

سه ماه تا بستون تموم شد  .درکنار خنده و گریه و  شیطنت هاش 

کنارتون بودم و کنارم بودید.

با بهترین ادم های دنیا اشنا شدم.بهترین لحظه ها رو توی بیان گذروندم.

توی این مدت از روز مرگی هام نوشتم.از حس و حالم.از جمله های کوتاهی که به ذهنم میرسید و تنها شنونده ای که داشت بیان بود.امروز میخوام تمام وقت بیام وبلاگ هاتون 

شرمنده توی این مدت بهتون سر نزدم ولی شما لطفتون ازم نگرفتید و بودید 

یه چالش میخوام راه بندازم که توی پست بعد میگم چون نمیخوام زیاد بنویسم:))

توی این سه ماه و  یک سالی که توی بیانم اگر دلخوری هست حلال کنید 

اگر به وبم اومدید و نشد بیام ببخشید 

اگر حرفی شوخی تفاوت نظری داشتیم و بحث کردیم امیدوارم کدورتی نمونده باشه 

اگر حرفی هست با کمال میل میشنوم 

توی ذهن همه حرف هایی هست که نزدیم.موقعیت بود و نگفتیم.شاید این اخرین باریه که بتونم به حرف هاتون گوش کنم.

حالا این حرف ها برای چیه.توی مدارس قطعا هستم.اما کم تر خیلی کم تر شاید.بعد هم تابستون شلوغ و کنکور.انشاالله اگر خدا بخواد بعد هم دانشجو.پس امروز میشه اخرین روزی که بدون دغدغه درسی هستم ^_^

از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است 

مرسی که وقت گذاشتید و پست به این طولانی خوندید