از این سخت تر هست میدونم
اما از اینجا دیگه من باختم و اعلام میکنم.
من عقب نشینی میکنم.
پرچم سفید به نشانه تسلیم بالا میبرم و کنار میکشم.
جنگ تموم شد
بازنده ی بغضی شدم که هرگز نتونستم شکستش بدم.
مسیر های اشتباه از روی غرور
از روی حس های مسخره یه دختر باهم سن و سال هاش
شاید من میخواستم...نشم
شاید فکر کردم میتونم مثل.....از وابستگی ساده بیرون بکشم
شاید من....بودم که هیچ علاقه ای نشون نداد.
شاید من اگه برعکس بقیه نبودم
غرور کنار میزاشتم و عاشقی میکردم
من با ارزش گذاشتن باختم.
شاید برای اینکه اشتباه دیگران تکرار نشه تاوان مشابهی دارم میدم
ماجرا وقتی سخت میشه که حتی با حرف زدن با ادم هایی که نمیشه حالتو گفت فرقی نداره
گنگ ننوشتم
گنگ شد
این یعنی پایان من و اخر داستان
و شروع اغاز