+امروز با یکی اشنا شدم فامیلیش دلبر پور بود خخخخخخ از موقعی که خودشو معرفی کرد اهنگ (دلبرم دلبر خانه خرابم کرد)افتاده سر زبونم
+اقا امروز عصر از ساعت پنج با س جان از خونه زدیم بیرون پمپ بنزین یه نیم ساعتی شد و رفتیم دنبال جای پارک.مگه پیدا میشد.خلاصه مزون عروس برو ارایشگاه کفاشی پارچه فروشی طلا فروشی و دست اخر هم شام.خلاصه کفش فولادی میخواست برا امروز
+با اجازتون مادر بزرگ خونمونه منم از نت اون استفاده میکنم
حالا همه با هم
دلبرم دلبر خانه خرابم کرد
خخخخخخ
+داشتیم برا خرید قدم میزدیم یه خامون میخواست از یه نغازه پیرهن بدزده.هیچی مردم هم شلوغ کرده بودن.زنگ زده بودن پلیس.اول اینکه کار درستی نیست ایستادن و تماشا کردن (واقعا مردم بی شعوری داریم هنوز فرهنگ تماشی براشون جا نیوفتاده)جمله ای بود که من به س ولی با صدای بلد میان افراد گفتم.یه جوری به در گفتم دیوار ها بشنون.بعد هم به اون مغازه دار.اخه برادر اگر این لازم نداشت دست به همچین کاری نمیزد.نیاز به پلیس نیست.ازش میگرفتی از مغازه بیرونش میکردی این همه بگیر و ببند چیه دیگه.حالا جالب اینجاست مغازه مردونه بود.یعنی این خانوم پیرهن مردونه برداشته بود و برای خودش نمیخواسته.
فقط بگم ضد حالی بدی بود رفتار هاشون
+خدا خدا خدا.رفتم وسایل طراحی ناخون و یک عالمه لاک از شهر لاک گرفتم اینقدر ذوق کردمممممم
+شبتون خوش;)