بدنم ضعیف نبود.ولی حالا شده.از فشار خون بالا و اعصاب و...

امروز برای تنگی نفس رفتم پیش یه دکتر جدید.همه ی عکس ریه هام و اکو قلب و...رو بردم.جواب دکتره به مدارک پزشکیم حسابی خندیدم خخخخخخخخ

دکتره بهم میگه چند وقته گریه نکردی؟خخخخخخخخخخخخخ 

خب خیلی وقته که چی؟

خخخخخ مگه دارم توی فیلم و داستان زندگی میکنم که از گریه نکردن مشکل ریه پیدا کرده باشم.

خخخخخخخخ از عصر همش دارم میخندم از حرف دکتره 

ولی این چند وقت اینقدر بابام توی این بیمارستان و اون بیمارستان چرخیدیم که حسابی ناراحتیشو حس میکنم.میتونم بفهمم چقدر نگرانه



دیروز بحثم شد با خانوادم نه بابام.بقیه.به این نتیجه رسیدم که اولین خواستگار که اومد بله رو بدم.حتی اگه از گردن به پایین فلج باشه.



چرا اینقدر از شما و وبلاگم دور شدم؟ اینو دوست ندارم 




پست چند دقیقه بعد حتما در باره منم بگید.اخه قرار شد متقابل باشه که چند نفر بیش تر نگفتن:)