من شنبه و یک شنبه بچه های دهم مدرسمون کلاس امادگی داشتن و یازدهم و دوازدهم تعطیل بودیم.منم از این فرصت استفاده کردم و رفتم مدرسه س جان.قول داده بودم برای مدرسشون مجسمه خوک با خمیر گل سازی درست کنم و این دورپز اونجا بودم.روز شنبه معلم پیش دبستانی ها دیر کرده بود و من به عنوان خاله ملینا رفتم سر کلاسشون.توی کلاس دوازده تفره فقط دو نفر پسر بودن.ماهان خوشگل قلقلی و میکائیل شیطووون.وقتی خالشون اومد منم رفتم کلاس س جان و به درست کردن مجسمه مشغول شدیم.زنگ تفریح س جان پرسید خاله بودن چطوره.منم گفتم خیلی سخت و واقعا اعصابی فولاذی میخواد.گفتم میکائیل خیلی اذیت میکرد که س جان پرید وسط حرفم و گفت دخترای کلاس اول رو میکائیل کراش دارن.خخخخخخ بعد من تا دو ماه پیش که معنی کراش از یکی از بیانی ها پرسیدم.:/اخههههههه دختر هفت ساله -_-ای خداااااا منو پیاز کن