دیوار های کاه گلی خانه کودکیم بو نم کاه گل گرفته بود .تکاندیمش
همچو عید به همان بهاری
این زندگی انقدر درازا دارد ک تو باز خزان و رخت سفید زمین را ببینی
انقدر عاشقانه های پاییزی را روی سرت بریزد
تا دست آخر از آفتاب تند مرداد به صحرا بزنی
این زندگی در آن خواموشی یلدا
گرمای تیر را نسارت میکند
طلوع زیبای ستارگان
هیاهوی رقص باد روی دریا
همگی تورو باز گونه ای عاشق میکند
ک از غم جدایی هایتان گداخته به جانش بیندازد
امان از دیوار کاه گلی 


Melina