پشیمون شدم مبارکشون نباشه ناجوان مردانه دارن بازی میکن اه
بچه ها به نظرتون دوباره شروع کنم به نوشتن داستان؟
اگر اره
ژانرش چی باشه؟
برای اخرین بار گوشمو چک میکنم.هیچ پیامی از هیچ کس.
صدای موزیک تا اخر زیاد میکنم.
گوشی رو خواموش میکنم و هنسفری توی گوش.
به سقف زل مینم.
احساساتم را مرور میکنم.
عواطف زندگی را.چشم هایم را میبندم.بغضی میان اشک ها و حرف ها جامانده.پتو را تا بالای سر میکشم.دستانم مشت میکنم و چشمانم میفشارم.گذشته تلخ حال برای اینده میشود درگیری ذهن
اهنگ تنهایی از میان ادم ها میگذر و من را افسون میکند
امادگی من برای هر اتفاقی تلخ است.
خسته از نگاه های مثبت به منفی
خسته از شیرینی قهوه ی هوای بارانی
امان از دیوانه کردن سر درد های بهانه ای.روسری بفش رنگ مسکن این اشک ها
چه دل بهانه گیری دارم
مثل دخترک گوشه قلبم که مادرش را گرفته و عروسک به اغوش میکشد
روسری را مثل مادر بزرگ قصه ها روی سر میبندم.گوشه ی تخت مینشینم موهای بلند مشکی رنگم مثل پدر بزرگ قصه ها روی لبه تخت خم میشوند.
سیب روی میز کنار تخت را در دست میگیرم.برندازش که کردم گازی میزنم و همچو سفید برفی به خواب میروم.
سفید برفی من تا ابد و یک روز منتظر خواهد ماند...
حرف هایی که از ذهنم میگذره و نمیتونم بگم برای اوین بار مینویسم
+خیلی بی شعوری "مخاطب"
+اخه نفهم چرا اینکارو میکنی؟"مخاطب"
+دلم میخواد کلتو بکنم "مخاطب"
+خدایا لطفااااا بشه خواهشششششش .وای اگر بشه
+………………اصلا پست این بود اینو بگم ولی نمیشه"
+کاش بشه درست کرد کاش بشه همین حالا پیام جدید ببینم "ارزو"
+امار از بچه ها بگیرم"برنامه ذهنی"
شما به چی ها فکر میکردید ؟
خزید توی خودش و با گونه های خیس از اب نگاه کرد و هیچ را در اغوش خود فشرد و پوز خند زد به زندگی و عاشقانه مرد.