میخوام وبلاگ بزنم
نویسنده میخوام
اونم همیشگی و فعال
اگر دوست داشتید بگید تا بقیه مطلب بگم بهتون
میخوام وبلاگ بزنم
نویسنده میخوام
اونم همیشگی و فعال
اگر دوست داشتید بگید تا بقیه مطلب بگم بهتون
چالش دارم هوررررررااااااا
اقا امروز سی و یک شهریور نود و هفت روز شنبه و اخرین روز تعطیل
فردا اگر مدرسه هستید
''گریهههههههههههههههه "یه پست در این باره بزارید.از حالتون.از خرید مدارستون عکس بگیرید.فردا رپز اولی که دوستات میخواید ببینید فیلم بگیر
اگر داتشجو هستی از خوابگاه عکس بگیر و حس و حالش بگو.از استاد ها و فضای دانشگاه
اگر دیگه این ها از سرتون گذشته یه خاطره خیلیییی خوب از دبستان بگو.از روز اولی که رفتی کلاس اول و …
اگر هم کنکوری هستید خدا شاهده از شما توقع ندارم شما برید دنبال زندگی خخخخخ شوخی کردم شما ازادید از هرچی دوست دارید پست بزارید
#چالش مدرسه ملینا^_^
هر کسی هم شرکت کرد لینکشو برام بفرسته ادامه پست قرار بدم ^_~
از دنیای کامپیوتر و ارامم و موسیو و فتل فتلیان و پریسا و یگانه استاد بزرگ و ماجده(اگر هست ) دعوت میکنم^_^
اگر این ها دوست داشتند میتونن بقیه رو هم دعوت کنند
پ.ن:یه سر به پست قبل بزنید
پ.ن:ادامه فصل ایینه هم گذاشتم:)
افرادی که تا کنون شرکت کردند:)
خب
سه ماه تا بستون تموم شد .درکنار خنده و گریه و شیطنت هاش
کنارتون بودم و کنارم بودید.
با بهترین ادم های دنیا اشنا شدم.بهترین لحظه ها رو توی بیان گذروندم.
توی این مدت از روز مرگی هام نوشتم.از حس و حالم.از جمله های کوتاهی که به ذهنم میرسید و تنها شنونده ای که داشت بیان بود.امروز میخوام تمام وقت بیام وبلاگ هاتون
شرمنده توی این مدت بهتون سر نزدم ولی شما لطفتون ازم نگرفتید و بودید
یه چالش میخوام راه بندازم که توی پست بعد میگم چون نمیخوام زیاد بنویسم:))
توی این سه ماه و یک سالی که توی بیانم اگر دلخوری هست حلال کنید
اگر به وبم اومدید و نشد بیام ببخشید
اگر حرفی شوخی تفاوت نظری داشتیم و بحث کردیم امیدوارم کدورتی نمونده باشه
اگر حرفی هست با کمال میل میشنوم
توی ذهن همه حرف هایی هست که نزدیم.موقعیت بود و نگفتیم.شاید این اخرین باریه که بتونم به حرف هاتون گوش کنم.
حالا این حرف ها برای چیه.توی مدارس قطعا هستم.اما کم تر خیلی کم تر شاید.بعد هم تابستون شلوغ و کنکور.انشاالله اگر خدا بخواد بعد هم دانشجو.پس امروز میشه اخرین روزی که بدون دغدغه درسی هستم ^_^
از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است
مرسی که وقت گذاشتید و پست به این طولانی خوندید
اولین خرابکاری رو کردیم.
گلدون مامان بزرگ زدیم شکوندیم.بقایایش را هم دور ریختیم .
حالا هم با ادب با گوشی هامون ور میریم
از فرصت استفاده کنم عکس خوش خواب بزارم
شب زود بخوبی صبح خواب نداری
خخخخخ
مدرسه ای بیدار شدم عادت کنم :)
صبح بخیر
برنامم وحشتناک به هم ریخته
مسافرت یهویی +نخوندن کتاب ادبیا (اینو باید از سه شهریور شروع میکردم که هنوز یک صفحه هم نخوندم)+تموم نشدن ریاضی و عربی +اسباب کشی+نزدیک شدن به مدارس و کار های اون
موهامم بکشم تا مهر میمیرم به برنامه برسم