خب خب خب 

نزدیک دو سالگی وبلاگمه 

یه چالش گزاشتم.

از عجیب و غریب ترین و باحال ترین منعجب ترین اتفاقاتی که از اول وبلاگ نویسیتون افتاده بگید.

میتونید زیر همین پست نظر بزارید.میتونید خصوصی بفرستید و به ادامه این پست با اسم خودتون اضافه کنم.یا توی وبلاگ خودتون.همگی دعوتید 

اول خودم شروع میکنم

================

Melina

خب اولین اتفاق عجیبی که برای من افتاد (اقای خاص)اومدن بهم گفتم بدو برو تو وبلاگ اقای(افغانی)برات خواستگار پیدا شده.منم باور نکردم.گفتم سر کاریه.ولی از روی کنجکاوی رفتم و دیدم بلهههههههه یارو اومده شرایط و حقوق و قد و پزن و هرررررر چی از خودش میدونسته رو نوشته و گفته اقای افغانی من از ملینا خوشم اومده پا در میونی کنید برا خواستگاری.چشمتون روز بد نبینه سریع به وبلاگ نویس اون وبلاگ گفتم این مایه ننگ حذف کن نظرشو.خخخخخخخ اون موقع اوایل وبلاگ نویسیم بود و فکر کنم پونزده یا شونزده سالم بود.

بعد جالب تر اینکه من زیر همون پست یککککک نظر مسخره ای گذاشته بودم که بیا ببین خخخخخخخخ 

فکر کنم لپ تاب بگردم اسکیرین شات پیدا کنم.اگه بود میزارم.


=====================

ح.ارامان(استاد بزرگ)

اتفاق خاصی برای من از ابتدای وب نویسی نیافتاده ...
به جز دو مورد که 
اولیش اون بود که شما و فکر کنم چند تن از وب نویسان یه زن از قطب شمال بود یا جنوب برای من پیدا کردید و ما رو فرستادید قاطی مرغ ها
دومیش هم این بود که طی یه مسخره بازی ای که که تو چت روم بود یه سوتی دادم و فهمیدم به اون لاک های بی رنگ، که من فکر میکردم لاکه لاک نمیگن برق ناخن میگن (به لطف اطلاع رسانی شما) :)


============

amirhosin 


اتفاق باحال این بود که دوستای خوبی پیدا کردم اینجا :)


=================
گلبرگ مغرور 

خخخخ حدودا پارسال بود پستی گذاشتم کا محتواش یادم نیست اما یادم جناب قدح (الان از فعال های وبلاگ هست) ی نظر جنجالی نوشت منم با قاطعیت جوابش رو دادم البته بخشی از نظرش رو مخفی کردم(*) و از عکس گذاشتم و از همه وبلاگی های تقاضا کردم ببینه و نظرش رو بگه اما من هم خیلی تند رفتم و زود قضاوت کردم اما خوشبختانه جناب قدح عاقل تر از دونی بودن که من فکر میکردند الان هم یکی از دوستان وبلاگی من هستم
ببخشید طولانی شد*_*


===========================
دخترک بی نام 




یکی اومده بود ازم خواستگاری کرد میگفت دوستت دارم /:




==========================
فاطمه سادات داوری(معلمی از جنس اینده)


عجیب ترین اتفاقی که در وبلاگ نویسی دیدم این بود که یک دوست خوب(هیچ کس همه کس)
که فکر کنم طولانی ترین نظر  را در بلاگ بیان نوشته در سایتم و کلا هر وقت نظر می داد حداقل پنج سطر می نوشت اگر باور ندارید اینم مدرکش:
سلام خوبی خوشی سلامتی >؟ خخخ این مطلب واس من جواب نمیده من در ایام طعطیل حداقل 12 یا 13 ساعتی میخوابم من در کل وقتی میخوام برای امتحان آماده شم از صبح تا شب ساعت 23:30 دقیقه پشت کامپیوتر،تلوزیون،تبلت میپشنم دقیقا نیم ساعت مونده به وقت خواب به فکر درسام میفتم دقیقا مثل اون جت های تازه امریکا حرکت میکنم با سرعت نور در کیفو باز میکنم و کتابارو مینگرم بعدشم که حتما خوابم میاد نه؟؟؟ به این فکر میفتم که فردا نیم ساعت زود تر بیدار شم از خونه تا مدرسه سرم تو کتاب باشه تا زنگ بخوروو معلم بیادم کتابو تموم میکنم چیزی نیست که بعدم میگم همین که تموم شد (مدرسه) میرم مستقیم کامپیوترو باز میکنم اول میرم توی بیان این رکورد بزرگ ترین نظر نویسی رو میزنم بعدم هرچی وبلاگه دنبال میکنم یه سری همشون میزنم و بعد باید خیلی سریع برم روم چت دیر نشه مثلا اگه خدا اجازه بده معاونم که هیچ از اولین کسانیم که در اونجا عضو شدن که هیچ تازه باید وبلاگ خودم پست جدید بزنم راستی این وبلاگتو چند ساله باز کردی ؟ خیلی معروف شدی من دو ماه باز کردم دیدم به دردم نمیخوره حذفش کردم جدیدشو باز کردم میدونم من دیونم تمام عیار راستی اخرین عیار چنده؟ آها تا یادم نرفته تو وقتی نمیتونی شبا بخوابی چیکار میکنی ؟ واسم جواب معروفا رو نده ها که میگن میرم قدم میزنم کتاب میخونم پست میزارم یا صد تا زهر عقرب دیگه واقا چیکار میکنی العان من هشت روزه به مرض بیخوابی مبطلا شدم به شدت پس اون سه روزی که به بیماری میگزررو بکنش ده روز و قاعدتا اگه بیخوابی بکشم به ساعت خوابم اضافه میشه دیگه پس به اونم اضافه کن خخخ روز تولدمم که اصلا حرفشو نزن دقیقا 364 روز مونده به تولدم واسش برنامه ریزی میکنم ان چنانی صد روز مونده کار های اساسی شو انجام میدم یک هفته مونده هم که از شدت بزرگ شدن کار های تولدو چند برابر میکنم (یعنی کلا درس مدرسه بیخیال اینم اضافه کن خخخ) ولی روز موعود که میره اصلا حوصله ندارم از خواب پا شم سر ناهار فکر خوزه ارکادئو بودیا رو میکنم (شخصیت اصلی کتاب صد سال تنهایی) بعدشم میگم حیف اورسالو که با اون ازدواج کرد بعدشم اگه کم کمکی حال داشتم میام دوباره اینجا راستی تو چند ساعت در روز رو در دنیای مجازی میگزرونی من که میخوام حتی توی خوابم تو این دنیا باشم اخه من نمیدونم این دنیای ما چه چیز جالبی داره دقیقا ؟ العان حتما میگین کلی چیزا ولی مطمعن باشین هرچی چیز جالبه دولت فیلترش کرده چه ابشار های زیبا چه کاخ های باستانی زیبا تریناشون مال دولته از مد افتاده ها مال ما شب که میرسه موقع جشن تولد که 364 روز روش کار کردم زلزله 4.1 ریشتری میاد همه فرار میکنن من میمونمو یک دنیا فکر های ناجور اخه این زمین ما هم با من دشمنو ها اینم بگم (راستی اونم اضافه کن) اخه یکی نیست به این خاک پاک که در حال حاضر در حال الوده شدن و منحرف شدنه بگه چرا با من دشمنی ؟؟؟ راستی تو میدونی ؟ معلومه که نمیدونی مسئله از اونجا شروع مشه که یک روز کاملا معمولی من وقتی از مدرسه میومدم یدونه سنگ هفتاد درصد دایره دیدم فکر کردم اجب سنگ خوبیه به مزاحم جماعت بزنم گریه میکنن خخخ برداشتمش گفتم بزار امتحانش کنم عیبی نداره که اخه انداختمش به دیوار سنگ برگشت رفت وسط خیابون موتوری از روش رد شد افتاد زمین (بیچاره) بعدم موتور دیگه که اتفاقا برادر دوستمم بود نگه داشت تا بهش کمک کنه از سر بد شانسی منم که اونجا حاضر اماده ام که هیچ به من میگه زنگ بزن به 115 منم مگفتم حوصله داری ؟؟ اخه توی کیف یا لباس یک راهنمایی گوشی دقیقا چیکار میکنه مدیر پیدا کنه روزگارم سیاه سیاه میشه جوری که با سفید کننده 100 طبیعی هم درست نمیشه به حر حال اون موتوری زخمی رو همین که برد اون ور من از سر ناراحتی به سنگ زیر پام لگد زدم راستی ضرب المثل معروف «هرچی سنگه مال پای لنگه شنیدین؟» مسئله منم شد همین سنگو پرس کردم درست خورد په کاپوت خیلی کوچیک موتور اتیش گرفت دود رفت هوا بنزین رفت زمین لایه اوزون سوراخ شد زمین الوده شد منم که دارم پشت سیستم میخندم سرمو فرو کردم تو کتاب رفتم خونه راستی اون ده دقیقرو درس خوندما اضافه کن به حر حال زحمت کشیدم حیفه درست نمیگم ؟؟  راستی اخرش سن تو چند شد تقریبا سن هرچی دوسته مجازیه میدونم از چند تایشونم عکس دارم خخخ به حر حال من محرم اسرارم مثل شب که محرم اصرار علی (ع) بود راستی یه صلوات بفرستید به نیتی که من دارم «صلوات» اها خوب شد خخخ ای بابا دو ساعت واس خوردن غذا ؟؟ مگه چه خبره من ناهار،شام،صبحانه رو سر کامپیوتر میخورم مبادا از اینترنت عقب بمونم خخخ اونم با سرعت هلکوپتر های تازه روسیه راستی بعد از روسیه بزرگ ترین کشور کدومه>؟ ای بابا من به همه میگم حوصله دارین؟ العان خودم بیشتر از همه حوصله دارم راستی حوصله داری ، داری این چرت پرتای منو میخونی ؟ راستی فیلم خوب ایرانی یا سانسور شده خوارجی چی داری این دو روز مونده رو استفاده کنیم اخه استفاده نکنیم اسراف میشه و گناهه خودم چند تایی دانلود کردما راستی این تبلیغاتو واس چی توی وبلاگت گزاشتی حداقل چیزی بزار بخندیم تبلیغ اومده گزاشته بیان امکانات حرفه ای یا 3 گیگابایت فضای پیشرفته رایگان یکی نیست بگه پ ن پ بیا اینم پولی کن خیالت راحت بشه اسم وبلاگو از کجا اوردی ؟ مخصوصا اون قسمت خوارزمش واسم فعلا معماست ای بابا یعنی تنفر دارم  از این املا نمیدونم چه مرضیه من دارم توی کارنامه همه موارد 20 یا 19 بودن با خوشحالی داشتم نگاه میکردم رسیدم به این املا خدایی اولش فکر کردم دوربین مخفیه العان میان میگن املا 19 گرفتی رفتم سر سراغ معلم فارسی گفت 15 گرفتی با چند تا مثبتی که داشتی شدی 17.5 منم چپ چپ نگاهش کردم گفتم باش قبول ولی این نیم اینجا دقیقا چیکار میکنه ؟؟ (راستی تو از کدوم معلمت بدت میاد ؟ راستشو بگو ها !) در جواب قشنگ گفت: اها اونو میگی داره ام میخوره اخه بیچاره تشنست چند روز تو راه بود تا برسه اینجا منم گفتم امکان داره اینو بندازم توی دریای صاحرا ؟ (همون صحرای بزرگ افریقاست یه زمانی دریا بوده العان شده مرکز گردشگری دیونه ها خخ) اونم گفت: به شرطی که از این به بعد هر غلطی که مینویسی باید براش ده تا هم خانواده بنویسی منم که چاره ای نداشتمقبول کردم اما از اون به بعد به هم کلاسیم که معلم فارسی بهش خیلی اعتماد داشت و به اون ورگه ها رو میداد که اصلاح کنه یه شرینی میدادم (به قول معلم تفکر مون شیرینی خامه ای با طمع گناهه خخخ) و کمتر از 19 نمیگرفتم معلم فارسیمونم که متعجب از این پیشرفت تحصیلی بود 19 ها رو 20 میکرد میگفت تشکر و سپاس فراوان منم میگفتم خانوم اینا شیرینن اخه از شیرینی درست شدن اونم که نمیفهمید میگفت افرین بشین خخخ راستی تا حالا موقع تغلب کردن معلم گرفتت ؟؟ اخه من یه بار سر جلسه امتحان علوم همه سوال ها رو نوشته بودم یکی مونده بود اونم فعلا هیچ کس ننوشته بود مشغول تغلب دادن به دیگران بودم خیلی هم خوش میگزشت تا این که یکی از هم کلاسیام گفت من نوشنمش هووووووووووورا منم که گفت به به «خیز غنیمت شمار جنبش باد ربیع          ناله موزون مرغ بوی خوش لاله زار» تا اخر امتحان مشغول بغلب رد کردن بودم اخه 6 صندلی بینمون فاصه بود لحظه 99.999 کم کمکی محکم و قدرت مند گفتم بگو بگو بگو بگو معلمم که گفت: خخخخخخخخ اره بگو بگو بگو خلاصه به هر دردی بود نوشتمش بیستم شدم اما اخرش معلم نیم نمره کم کرد شدم 19.5 اونم گرد کرد شدم 20 به معلم نگاه کردم با صورتی خندان گفتم ممنون اما ته قلبم محکم میگفتم مسخره کردی ؟؟ ؟؟ خخخ اخه این مسخره بازیای ما هم از مسخره بازی امیر تتلو گزشته ما رکورد ثبت کردیم با بزرگ ترین مسخره بازیا اخرین مسخره بازیمنونم که به دست من انجام شده در حال حاضر با نوشتن بزرگ ترین چرت پرتا در قسمت نظرات مطلب «علت قبول نشدن در کنکور» (به نظر من اینا همشون مسخرن علت اصلی اینه همین که العان دارین میخونینیش خخخ) در سایت مطالب طنز و خنده دار خوارزم با مدیریت (راستی از مدیر های کشور چه خبر شاهکار جدید ندارن ؟ ) عزیز تر از جان فاطمه سادات داوری که وقتی اولین بار اسمشو نوشت دیدم نوشته بود فاطی (البته یکی دیگه اسمشو گفت اخه نمیدونم چه دردیه مگه خودش سواد نواره تایپ کنه) منم که فکر کردم نوشته قاطی تعجب کرده بودم اخه هر جور اسمی شنیده بودنم از مکه تاااااااااا «خوزه ارکدائو بوئدیا» ولی اینو نشنیده بودم که یه دفه خودش با خط نستعلیق و با اندازه درشت تایپ کرد «من فاطمه هستم» منم که میخواستم چیکار کنم هیچی (چیه انتظار کشف کردن اتم که نداشتید) نوشتم منم سایه از ناکجا آباد خوشبختم اونم نوشت خوشبختم و چنین شد که من اینجا رو پیدا کردم و بعد از چند مسخره بازی کوچیک و نگاه کردن به برنامه عصر جدید و دیدن شکسته شدن رکوردای صد در صد مسخره گفتم جای من خالیه اومدم بزرگ ترین نظری که تا به حال نوشته شده رو نوشتم و بدین ترتیب رکورد در حال حاضر بی چون چرا دست منه (راستی رکورد بعدیم چی باشه ؟ ) و فعلا نیم ساعته از خواب پا شدم و دارم اینو مینویسم اخ اخ مادرم صدام میکنه میگه صبحونه نخورده رفتی بازم پشت اون عزیز من از مربا یا پنیر نیست که بخوریش بیا پایین تا من نیومدم بالا پس تا مسخره بازی جدید من برم تا دن پایی نیومدهخ بالا خخخ خدافظ (:)


========================
محمد فاضل گل محمدی 


درسته که واسه نویسندگی تو وبلاگم نیس ولی به وبلاگم مربوط میشه:

الان هفته معلم هستش وبلاگ هم به یه شش ماه نمیرسه که راه اندازی کردم، روز شنبه زنگ دوم بودیم که گفتن صف بایستین میخواهیم از دانش آموزان برتر و دبیران تجلیل کنیم. همه دانش آموزان شدیدا متجعب بودن که آخه اسفندماه تجلیل کردن !!پس جریان چیه؟به هر حال...
از دانش آموزان یکی یکی تجلیل کردن و لوح تقدیر دادن .به دانش آموزان برتر از نظر اخلاقی(من هم محسوب میشم) و نمرات پنجاه هزار تومن کارت هدیه دادن بعد نفر اخر رو معاون پرورشیمون گفت:« رتبه یک مسابقات برنامه نویسی و وبلاگ نویسی در مراحل شهرستانی و استانی دانش آموز...»تا این جمله رو که شنیدم با خودم گفتم بابا ایول کیه که بجز من تو مدرسه برنامه نویسی بلد باشه که یهو گفت « دانش آموز محمد فاضل گل محمدی» اولش یه شک رد کردم که آخه وقتی من بجز مسابقه برنامه نویسی تو هیچ مسابقه دیگری شرکت نکردم چطور رتبه یک وبلاگ نویسی شدم. در کمال ناباوری رفتم و یه صد هزار تومن ناقابل جایزه گرفتم(50تا واسه برنامه نویسی و 50تا واسه وبلاگ نویسی) خلاصه سرتون رو درد نیارم بعدش یه اتفاقاتی افتاد که دیگه نرفتم مدرسه(کنکور و اینجور چیزا...) تا الان هم برام مبهم که کی عنوان اثر من رو به مدرسه تحویل داده تا بررسی شه.

============
محمد حسن بزرگی 

من 7 ساله تو وبلاگ نویسی و گزارشگری فوتبال به طور رسمی کار می کنم
شانس بد اومدیم تو وبلاگ گزارش لایو خودمونو بزاریم بدبختی انقدر سرعت پایین بود آبروم رفت
دختره اومد گفت چه گزارش بدی
گقتم سرعت پایینه
دفعه بد با اینترنت 4g لایو گزاشتم
یارو کیف کرده میگه بیا باهم رفیق شیم و از این چیزا!:)

===============
مهسااا 

اتفاقی نیفتاده فقط یه بار یه پسر 13 ساله پیشنهاد دوستی داد :/
من همسن اون بودم فرق دخترو پسر نمیدونستم


=====================
پرتو کیانی 

هیچ اتفاق خاصی نیفتاد فقط یه بار یه مطلبی گذاشته بودم یکی هرچی از دهنش درومد بهم بست...منم تعجب کرده بودم ولی نظرشو تایید نکردم...

=====================
هیچکس همه کس 

تازه وبلاگو باز کرده بودم رفتم وبلاگ فاطمه سادات داوری زده بود چت روم بیانی ها منم فکر میکردم یه مشت ادم خوب خوش انلاینن رفتم دیدم دو نفر انلاینن اونا هم از بیان نیستن ولی قشنگ میدونم از وقتی رفتم اونجا زندگیم 270 درجه چرخیده  از زیر رو هم گزشته پس عجیب ترین اتفاق باز شدن پاک به چت بود :) 

===============================
سارا 

عجیبترین اتفاق این بود که وقتی من یه بار از وبلاگم خداحافظی کردم یکی از مخاطبا اومد و گفت به خاطر کارای تو رابطه ام با یه وبلاگ دبگه خراب شد.من هیچوقت نفهمیدم چیکار کردم که اونجوری شده بود:(
==============



حالا هم نوبت شماست.

از ارامم.استاد بزرگ.امیر حسین.گلبرگ مغرور .دخترک بی نام.محمد فاضل گل محمدی.فاطمه سادات داوری.امیر رضا کایار.Bom Bom.اقا علی رضا.اقای00:00.حصین.هیچ کس همه کس. هیوا جعفری.مهساا.نوشته های یه ذهن خط خطی.بهرنگ قدوسی(یهویی یادش افتادم).اقای افغانی.قلقلی.اقا عرفان.اقای ربات.قلقلی.سکوت عشق.شوالیه.سارا.پرتو کیانی.ماجده.حنانه.مانیا.لوک خوش شانس.محمد حسن بزرگی..زهرا جون.حوا جان.و...

بقیه هم یادم نمیاد فعلا.ولییییی حتما شرکت کنید.منم بقیه اتفاقات بنویسم