روز نوشت :

لباس مجلسی هنوز نخریدم حسابی کلافم.دست اخر لباس گیرم نمیاد.راستی لباس مجلسی چرا اینقدر گرونه؟کم ترین مدلی که پوشیدم یک و نیم بود و با بودجه من سازگاری نداشت.بقیه هم فقط قیمت میکردم با یه لبخند ژکوند از مغازه بیرون میومدم 

امتحان ها بد نیست.دینی احتمالا میوفتم.بقیه هم با ده پاس میشم.علت کمی نمره هام تنبلیه تنبلی.مثلا امتحان فیزیک امروز صبح فقط سه ساعت خوندم 

خوش خوابم که مرد.همونروز اونقدر گریه کردم که نایی برام نمونده بود.بابامم دو تا خرگوش مینیاتوری برام خرید.ولی خوش خواب خیلی بیش تر دوست داشتم.

یاد گرفتم از تنهایم لذت ببرم.این یه موفقیت بزرگه برا من.دیگه با نبود بقیه شاید سخت باشه.ولی زندگی کردن غیر ممکن نیست.

خونه مامان بزرگم کلا ریختیم به هم برای عروسی س جان.چون مهمون راه دور زیاد داریم و از دو هفته قبل میان.خیلی اوضاع در هم شده 

در کمال نا باوری همه لاک هامو ریختم دور.همه همشو.حتی یه دونه هم ندارم.:/حتی ناراحت نیستم و پشیمون.ریلکس ریلکس.خودم دارم از ادم سردی که شدم مسیترسم.

بعد امتحان ها به فکر یه گوشی خوبم.با نمیشه سر کرد.احتمالا دوباره اینستامو اوکی کنم و همتون پیدا کنم و فالوتون کنم^_~

راستی تو این چند وقته گذشته خبر ازدواج چند نفر بهم رسید که خوشحال نشدم.البته ناراحتم نشدم حس میکنم از یه پرتگاه بلند افتادم و تنم داغ و درد شکستن بدنمو حس نمیکنم:)