متنفرم از اینکه وسط دعوا صدام یهو میلرزههههههههه
من ضعیف نیستم
داداشای حسود
مگه من پارسال روزتون تبریک نگفتم؟
خب صبر کنید
اگه من تبریک نگفتم
کشتید خودتون
http://melina.blog.ir/1397/09/01/%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9
دخملیا همگی روزتون مبارک
بچه ها من اصلا توقع تبریک ندارم.کادو هارو بزارید و برید خخخخخ که شرمنده روتون نشم
دوسیا اینستا بدید فالوتون کنم
اگه دوست دارید
کسایی هم که ایمیلمو دارن که خودتون اوکیش کنید.بعد دقت کنید مال من اخرش aداره.اینو نزنید میره مال یکی دیگه گفته باشم
فالو میکنم.فالو نکنید.صاف میشیداااا خخخ
همه مردم دنیا از یه چیزی خوششون میاد
از پول
یا قدت
یا ثروت
یا عشق
یا مقام
یا مهربونی
یا محبت
یا بخشش
یا...
ولی من از غرور خوشم میاد.
شما از چی خوشتون میاد؟
فکر کنم حدود سه سال پیش بود که با حرف زدیم
البته شاید بیش تر.البته سلام و علیک و احوال پرسی و این ها کنار
مثل قدیم ها گپ نزده بودیم
اون درگیر کنکور بود و به خاطر دوری راه عید تا عید و تابستون تا تابستون همو میدیم و تمام مکالماتموم از هک بود
امروز بلاخره زنگ زد و دل سیری حرف زدیم
از کنکور, زندگی,همه و همه و همه
از هم دوریم از هر نظر.ولی باز دلم برا بازی کودکی هامون تنگ شده.بیچاره خیلی اذیتش میکردم.
دلم میخواد سریع تر کنکورشو خیلی خوب بده و سریع تر بیان خونه مامان بزرگ که بشینم باهاش کشی کج پلی استیشن بازی کنم.هیعی یادش بخیر.شمین (خودم اینطوری صداش میکنم)کسیه که به انتخاب خودم بهش اعتماد کردم و خیلی خوشحالم.چقدر دلم تنگ شده که بچه بودیم و با هم بازی میکردیم:)امیدوارم بهترین جای دنیا ببینم که موفق شدی
پ.ن:اینارو برا دل خودم نوشتم پس لطفا مورد حمله قرارم ندید
این چند روز خوب نبودم این قضیه از دور داد میزد
با مانیا حرف زدیم و قرار شد بیاد پیشم
امروز عصر اومده کلی حرف زدیم.وسط حرف زدن گوشیشو برداشته چک کنه
تو راه که بود بهش پیام دادم بعد تازه دید.کنار دستم بی حالت بی حالت چهرش ایموجی خنده میفرسته.کاری به خنده ندارما.نمیدونم چرا پیام داد
Melina
خخخخخخ این خیلی باحال تره دوای قبلیه
فقط موقعی که با لهجه حرف نمیزنم بعد دوباره شیرازی میشه خخخخخخخ