هیچ وقت از منطق تصمیم نخواهم گرفت.
انتخاب های از روی عقلم تاوان سنگینی داشت.
چشم ها میبندم و به قلبم گوش میکنم.
از ترس اسیب جلوی چیزیو گرفتم که ترس اسیب بهم زد.
هیچ وقت از منطق تصمیم نخواهم گرفت.
انتخاب های از روی عقلم تاوان سنگینی داشت.
چشم ها میبندم و به قلبم گوش میکنم.
از ترس اسیب جلوی چیزیو گرفتم که ترس اسیب بهم زد.
از این سخت تر هست میدونم
اما از اینجا دیگه من باختم و اعلام میکنم.
من عقب نشینی میکنم.
پرچم سفید به نشانه تسلیم بالا میبرم و کنار میکشم.
جنگ تموم شد
بازنده ی بغضی شدم که هرگز نتونستم شکستش بدم.
مسیر های اشتباه از روی غرور
از روی حس های مسخره یه دختر باهم سن و سال هاش
شاید من میخواستم...نشم
شاید فکر کردم میتونم مثل.....از وابستگی ساده بیرون بکشم
شاید من....بودم که هیچ علاقه ای نشون نداد.
شاید من اگه برعکس بقیه نبودم
غرور کنار میزاشتم و عاشقی میکردم
من با ارزش گذاشتن باختم.
شاید برای اینکه اشتباه دیگران تکرار نشه تاوان مشابهی دارم میدم
ماجرا وقتی سخت میشه که حتی با حرف زدن با ادم هایی که نمیشه حالتو گفت فرقی نداره
گنگ ننوشتم
گنگ شد
این یعنی پایان من و اخر داستان
و شروع اغاز
قرار بود تا سی ابان یا پونزده ابان نیام
امروز یه سر زدم
یه نگاه به پست قبل کنید بیایید ادامه بگم براتون
اول مرسی از همه اون هایی که توی پست قبل فعالیت نداشتند:)
دوم مرسی اون هایی که لایک بود
و مرسی از دیس لایک ها
اما
اما اینجا
تصمیم گرفتم بمونم :)مرخصی بی مرخصی
میمونم حال اون چهار تا رو میگرم خخخخخ
اقا خب حال نمیکنید دیگه
چیکار کنم؟خخخخ
کاری از دستم برنیاد
خخخخ
خلاصه هستممممم
پست های الکی هم میزارم
خوب خوب هم میزارم
روز نوشت و... میزارم
هر کی هم دوست داشت بخونه
به خدااااااا اجبار نیست خخخ
هیچی دیگه هستممممم
مث سیگاری هستی که دودش میره تو چشم.
اشک ادمو در میاری
ولی نمیشه گذاشتت کنار
باران
دروغ میبارد
اسمان
جمع کن بساط پاییزی ات را
چشم های من
ابروی بارانت را خریده است.
یکم میخوام به درس و...برسم و کتاب های فیزیک و ریاضی پارسال مرور کنم
یک ماه نیستم
شاید هم پونزده روزی
پست انتشار گذاشتم
meli1381a@gmail.com
اگر کار خیلییییی مهمی داشتید ایمیل بزنید
هانگوت هم هستم دیگه
مراقب خودتون باشید
بدون من هم کم بهتون خوش بگذره
فعلا بدرود :)